سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

گاهی دلت می خواهد هول هوکی یک لیوان بزرگ نسکافه ی داغ درست کنی بعد بروی لم بدهی رو مبل راحتی و بعد شروع کنی به حرف زدن و گفتن همه ی آن چیزهایی که در دوران جدید زندگیت دلت می خواسته که بگویی ، همه چیز را بگویی بی هیــــــــــــچ تغییری! تمام شب ها و روزهای تاریکی که به تو چقدر سخت گذشته را تعریف کنی و در لحظاتی که دست هایت از شدت ناراحتی یخ می کنند چنگ بزنی به لیوانت و جرعه جرعه خودت را آرام کنی و گلویت را نرم و روزهای رنگین کمانیت را هم بگویی! بگویی چرا و از چه چیزی انقدر ناراحت و دلگیری که مدام از سر دعوا و پرخاش برمیخیزی! و بعد او آرام آرام نسکافه اش را فرو بدهد و فقط نگاه آرامش را نثارت کند و بی آنکه ناگهان بپرد میان حرفت تا سرزنشت کنم یا تحسینت کند فقط گوش کند و منصفانه ترین و بهترین حرفش را روی قلبت بنشاند. و برای حرفهایی که می شنود ارزش قائل باشد و برایش مهم باشد که چه بر سر تو گذشته و نسبت به گذشته ات و تصمیماتت و احساساتت احترام قائل باشد. یک نفر از جنس خودت با دقدغه هایی شبیه به تو که وقتی گفتی "گریه کردم" بتوانم شانه هایت را که می لرزیدند تجسم کند و سرت را که در میان بالش قایم کرده بودی. کسی که به هیچ قصد و قرضی به پای حرفهایت نشسته و هم درک دارد و هم فهم و تو می توانی خوب روی او حساب کنی نزدیک تر از خواهر.

و آنقدر مهربان و منطقی باشد که عصبانیت نکند و از حرف زدن با او پشیمان نشوی حتی ذره ای اندک! و از آن روز به بعد که زیر و بم زندگیت را فهمید حس ناخوشایندی نداشته باشی و بتوانی باز هم توی چشمهایش خیره شوی و دوستی کنی و حرف بزنی! کسی که پشیمانت نکند از اعتمادی که به او دخیل بستی!

و بعد آرام باشی و خوشحال از اینکه حرفهایت را زده ای و جواب های خوبی گرفته ای! و از آن روز جانت نفس های سبک و عمیق می کشد...!

گاهی حرف ها میشوند مثل یک گونی پر از سنگ ، مدام پشتت می کشیشان و به آدم های دور و برت گاها به اشتباه دانه ای سنگ می دهی اما مشکل اینجاست که کسی باید بارت را سبک کند نه اینکه خودت به کس و ناکس سنگ های زندگیت را بسپاری بی آنکه استحقاق لمس آنها را داشته باشند....

و این منم که شک دارم به اینکه کسی باشد برای شنیدن ناگفته های تو.

 .

.

.(عکس حذف شد)

پ.ن: بعضی وقتا یکی میاد که کمکت کنه و نجاتت بده (مثلا) ولی نمیدونه که بدترین دشمنی رو در حقت می کنه با حرفهای زیادی عاقلانش و بدتر هولت میدی تو منجلابی که توش گیر کردی!

پ.ن: سخته برای کسی که آتش گرفته ؛ توضیح بدی که نباید بدود...

پ.ن. آخر: من خوبم. همین.


نوشته شده در سه شنبه 91/5/3ساعت 1:36 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک